ماجرای دسته گل به آب دادن
دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ب.ظ
در فرهنگ ضرب المثل های ایرانی حتما ضرب المثل دسته گل به آب دادن را شنیده اید ماجرای این ضرب المثل از این قرار است که:
روزی روزگاری بود مردی بود که برای همه بدشانسی می اورد یک روز برادر زاده این فرد تصمیم به ازدواج با دختر شاه گرفت همه موافقت کردند اما شاه گفت که باید از زمان عقد تا پایان ازدواج عموی شما در دهکده ای دور افتاده و دور از این مکان زندگی کنند . عموی این فرد که وی را بسیار دوست میداشت قبول کرد که در آن کلبه دور از شهر زندگی کند خلاصه عقد صورت گرفت و زمان ازدواج فرا رسید عموی فرد که بسیار دوست میداشت تا در عروسی شرکت کند با خود گفت من که نمیتوانم به عروسی بروم پس لااقل یک دسته گل برای آنها میفرستم عموی فرد یک دسته گل زیبا تهیه کرد و آن را به رودی که از مکان عروسی میگذشت واگذار کرد و روی ان نوشت برادر زاده <عزیزم پیوندت مبارک> برادر داماد و خواهر عروس که داشتند در کنار همان رود بازی میکردند هنگامی که دسته گلی بسیار زیبا در روی آب دیدند هر دو توی آب شیرجه زدند تا گل را از اب بگیرند ولی ای دل غافل هردوی انها غرق شدند و مردند سپس عروسی به عزا تبدیل شد و عموی فرد دسته گل به اب داد.
- ۹۵/۱۰/۱۳